هرچند اوباما تلاش میکند تا در قالب سخنرانیهای تند پرستیژ ضد ایرانی خود را حفظ کند اما از پشت پرده مذاکرات خبرهای دیگری به گوش میرسد. تیم مذاکره کننده آمریکا از طرفی باید لابیهای صهیونیستی، تندروهای داخلی آمریکا و همپیمانان منطقهای خود را برای فشار به ایران راضی کند و از سوی دیگر باید خطوط قرمز تعیین شده توسط ایران را در نظر بگیرد.
اوباما تصور نمیکرد تا فشارهایی که ایران را برای نشاندن بر سر میز مذاکره وادار میکرد روزی به بزرگترین نیاز سیاست داخلی و بینالمللی آمریکا بدل شود. هرچند دو عنصر تحریم از سوی غرب و نفوذ منطقهای از سوی ایران در وادار کردن طرفین به مذاکره بیتاثیر نبود اما روند تحولات بهگونهای پیش رفت که کفه ترازوی ایران در مذاکرات سنگینتر کرد. برای اثبات این ادعا چهار دلیل عمده وجود دارد که عبارتند از:
قدرت گرفتن جناح رقیب در آمریکا
بسیاری از کارشناسان معتقدند که قدرت گرفتن جمهوریخواهها در آمریکا سرنوشت بسیاری از اقدامات بینالمللی اوباما را با چالش جدی روبرو میکند. نتایج انتخابات کنگره و فرمانداریهای آمریکا که کارشناسان آن را بزرگترین پیروزی جمهوریخواهها از جنگ جهانی دوم تا کنون مینامند شرایط بسیار ویژهای را برای اوباما بوجود آورده است. آمارها نشان میدهد که محبوبیت باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا در حدود 40 درصد و به پایینترین میزان از زمان ریاست جمهوری وی رسیده است. دو موضوع سیاست خارجی اوباما و وضعیت اقتصادی آمریکا از جمله مهمترین دلایل کاهش محبوبیت اوباما شمرده میشود.
از سوی دیگر تیره شدن روابط میان تلاویو و واشنگتن در زمان ریاست جمهوری اوباما باعث شد تا لابیهای قدرتمند صهیونیستی برای به قدرت رسیدن تندروهای جمهوری خواه آستین بالا بزنند. اوباما که در زمینه سیاست خارجی خود تلاش کرد تا هماهنگی کمتری را با تلاویو داشته باشد بشدت مورد خشم اسرائیل قرار گرفته است. از سوی دیگر جمهوریخواهان تلاش ویژهای را انجام دادند تا اوباما را دارای مشی منفعل در قبال تحولات جهانی نشان دهند و از این طریق چهره وی را در حد امکان تخریب کردند.
اوباما با همکاری دستگاه دیپلماسی این کشور تلاش میکند تا با به ثمر رساندن مذاکرات هستهای با ایران تاحدود زیادی هویت از دست رفته خود را احیا کند چرا که میداند شکست مذاکرات هستهای با ایران یک کاتالیزور قوی برای اثبات ادعای جمهوری خواهان درخصوص کاهش توان راهبردی بینالمللی آمریکا در زمان اوست.
پیچیده شدن اوضاع خاورمیانه
چندین سال که شرایط منطقه خاورمیانه در حالتی از بحران بسر میبرد اما از سال 2011 و آغاز جنگ در سوریه وضعیت این منطقه بسیار بیچیدهتر از گذشته تا حدودی زیادی غیرقابل پیشبینی شده است. عربستان مهمترین همپیمان غرب در منطقه با پوسیده شدن ساختارهای قدرت روبرو شده تا جایی که بسیاری از کارشناسان امور سیاسی از تغییر ناگهانی قدرت در این کشور سخن میگویند. عراق در کنار سوریه کانون درگیریهای تروریستی است و ترکیه تلاش میکند تا با موجسواری بر روند تحولات بر توسعه قدرت خود در خاورمیانه بپردازد.
از سوی دیگر درگیری بین اسرائیل و گروههای فلسطینی وارد مرحله جدیدی شده و احتمال وقوع انتفاضه سوم دور از تصور نیست. اوباما تلاش میکرد تا با قانع کردن مقامات تلاویو درخصوص کند کردن روند شهرکسازیها از رشد درگیریها جلوگیری کند اما بیتوجهی نتانیاهو به یک تقابل جدی بین فلسطینیها و تندروهای اسرائیلی انجامید.
جالب اینجاست که ایران مهره اصلی و کانون تمامی تحولات در خاورمیانه است بهگونهای که مقامات واشنگتن بخوبی میدانند که با وجود وضعیت فعلی افزایش تقابل با ایران در واقع نوعی خودکشی و به آتش کشیدن خاورمیانه است. همین چند ماه پیش بود که یمن با وجود پرواز دائمی هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی بر فراز خاک این کشور و حمایت ویژه عربستان از دولت دیکتاتور صنعا بدست گروههای نزدیک به ایران افتاد.
نقش پررنگ قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس ایران در کنترل تروریستها در عراق آنچنان نظر غربیها را به خود جلب کرد که امروز کمترین رسانه است که درباره اشراف سلیمانی بر امنیت خاورمیانه تردید کند تا جایی که یکی از نشریات آمریکایی نوشته بود سلیمانی سیزده هفته قبل از آمریکا تروریستها رصد میکرد.
عدم توافق هستهای بین ایران و غرب تمام راههای گفتوگو و همکاری در خاورمیانه را با چالش جدی روبرو میکند تا جایی که نمیتوان آینده چندان مطلوبی را بدون استفاده از توان ایران برای منطقه پیشبینی کرد. توافق هستهای نشان میدهد که شاید بتوان برای تثبیت امنیت در خاورمیانه راههایی را اندیشید.
افزایش تنشهای بینالمللی غرب
برای اولین بار بعد از جنگ سرد یک کشمکش ممتد بین روسها و آمریکاییها رخ داده و دو طرف تلاش میکنند تا با استفاده از اهرمهای خود بر سر موضوع اوکراین قدرتنمایی کنند. از سویی آمریکا با ایجاد یک اجماع غربی اقتصاد مسکو را هدف قرار داده است و از طرف دیگر از اهرم انرژی خود بر ضد اروپا حداکثر استفاده ممکن را میبرد تا جایی که توانسته مانع از همراهی برخی کشورهای اروپایی بر ضد آمریکا شود. افزایش تنش بین روسیه و آمریکا تنها به موضوع اوکراین منتهی نمیشود و درگیری چندین باره هواپیماهای دو کشور بر فراز اقیانوس آرام نشان از افزایش برد نظامی روسها و احتمالا درگیریهای آتی با آمریکا دارد.
یکی از نقاط اتکای روسها در تنگناهای اقتصادی، ایران است و مسکو تلاش میکند تا با افزایش همکاری راهبردی خود با تهران، پکن و دهلی یک بلوک واحد را برضد غرب تشکیل دهد. هر چند ایران از لحاظ توان بالفعل اقتصادی و سیاسی فاصله زیادی با این سه کشور دارد اما ژئوپلتیک ایران و نفوذ در قلب انرژی جهان میتواند به تقویت موضوع بلوک شرق کمک کند.
آمریکاییها به دو دلیل تلاش میکنند تا به مسائل منطقهای پایان دهند و تمرکز بیشتری را بر روی بحرانهای بینالمللی انجام دهند. اولا ایجاد زمینههای لازم برای دوقطبی شدن نظام بینالمللی و تلاش آمریکا برای مقابله با این موضوع ثانیا وضعیت اسفناک اقتصادی آمریکا و کاهش توان حضور این کشور در منازعات بینالمللی.
موضوع هستهای ایران یکی از موضوعاتی بود که تا پیش از افزایش تنش بین غرب و شرق همواره به آن دامن زده میشد اما با روند سریع تحولات سرمایهگذاری بیش از حد غرب هزینههای بسیار را در سایر حوزهها به دنبال خواهد داشت.
کاهش اثر تحریمها و افزایش برد استراتژیک تهران
در طول بیش از ده سال مذاکرات هستهای ایران با غرب حوادثی رخ داد که اعمال سیاست تحریم را با چالش مواجه کرد. از سویی با ایجاد شکاف و دو قطبی شدن جهان اعمال تحریمهای یکجانبه کارایی و توان خود را از دست خواهد داد و از طرفی دیگر تجربیات سی ساله ایران برای مقابله با تحریم روشهای جدیدی را برای دور زدن آنها در اختیار کشورمان قرار داد. غربی ها که بواسطه تصورات پیشین اعمال سیاست تحریم را موفقترین روش برای شکستن مقاومت کشورها تصور میکردند بواسطه استفاده مکرر از این اهرم نوعی پادزهر ضدتحریم را در جامعه بینالمللی بوجود آوردند.
اگر تحریمهای غرب بر ضد ایران چند سال بیشتر به طول میانجامید با وجود ایجاد فشار اقتصادی مضائف راهکارهایی پدید میآمد که براحتی قابلیت دور زدن تحریمهای ظالمانه را در اختیار ایران قرار میداد و افزایش قدرت چانهزنی ایران و برد استراتژیک تهران را کاملا بالا میبرد.
هرچند به نظر میرسد مذاکرات هستهای بواسطه احتیاجات طرفین به توافق منجر شود اما قطعا دولتهای آینده اروپایی وغربی در این روند کارشکنی خواهند کرد. شرایط طلایی موجود که غرب را وادار میکند تا برخی شرایط ایران را در مذاکرات پذیرا باشد کمک شایانی به حصول توافق جامع میکند اما معلوم نیست تا چه حد میتوان به پایبندی غرب به بندهای توافق اطمینان کرد.